بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
داستان
نزد شخص عارفی رفت و گفت من از مریدان توام مرا شاگردی و همراهی بپذیر
عارف گفت اجازه دهیم تا دقیقه ای برچشمانت خیره شوم که چشم دروغ نمیگوید
سپس عارف گفت تو توان تحمل حقیقت رانداری ،
گفت به من ثابت کن
گفت جمله ای میگویم حقیقت محض ولی تورا با من دشمن خواهد نمود
گفت اگر مرد خدایی بگو و از خصومت چون منی نترس
عارف گفت.توچگونه دنبال خوشبختی خود و دیگرانی که سنگ های محل ادرار و مدفوع تو از دندانهایت تمیز تر است.
وقتی برای خودت ارزش قائل نیستی نه برای من و نه برای هیچ کس نمیتوانی ارزش قائل شوی.
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و الغلبه
((تمنا دارم کپی نکنید.مرتضی متقیان)
درباره این سایت